کوچینگ و معنویت

  • 2 سال پیش
  • مقاله‌های کوچ‌ها
  • 3 دیدگاه
  • 239
کوچینگ و معنویت

امروزه کوچینگ حرفه‌ای به‌عنوان یک پدیده جدید در زمینه‌های توسعه اجرایی و رشد شخصی پدیدار شده است و ممکن است شامل انواع مختلفی از مداخلات کوچینگ باشد: کوچینگ اجرایی، کوچینگ کسب و کار، کوچینگ شخصی، کوچینگ زندگی، کوچینگ بازخورد، کوچینگ یکپارچه، مربیگری رهبری و مربیگری معنوی.
سال‌ها پیش خرد باستانی و سایر سنت‌های معنوی در روان‌شناسی وارد شده است که این گفتمان معنوی، نگرانی‌ها یا ابعاد انسانیت را توصیف می‌کند.
اکنون بیشتر مداخلات کوچینگ بر تکنیک‌های روان‌شناختی استوار است پس بسیاری از این گفتمان‌های معنوی نیز در تجارت و توسعه حرفه‌ای به کار گرفته شده است.

 

معنویت و هوش معنوی چیست؟
معنویت شامل ارزش‌ها و باورهای مربوط به ماهیت واقعی خود، معنای زندگی و مرگ، عناصر متافیزیکی، عرفانی یا متعالی، و تجربه ارتباط با دیگران، طبیعت و خدا است.
معنویت لزوماً به معنای تعلق به یکی از ادیان نهادینه و تاریخی نیست، بلکه به معنای داشتن نگرشی به عالم‌وآدم است که به انسان آرامش، شادی و امید بدهد. معنویت چیزی را پاسخ نمی‌دهد، اما در عوض سؤالات بزرگ‌تری می‌پرسد که منجر به زندگی بزرگ‌تر می‌شود. تجربه‌های معنوی مانند تجربیات ما از روابط انسانی پیچیده هستند.
"هوش"، توانایی یادگیری یا مجموعه‌ای از توانایی‌ها که به فرد اجازه حل مشکلات یا موانع را می‌دهد و توانایی‌های ذهنی لازم برای سازگاری با هر زمینه زیست‌محیطی تعریف می‌شود.
هوش معنوی (SQ) هوشی است که در آن بخش عمیق از خود که فراتر از نفس به خرد متصل است؛ توانایی انسان برای متحد کردن تفکر، معنا بخشیدن به جهان، ساخت معنا، و اولویت‌بندی ارزش‌ها است و ریشه در خود زندگی دارد. این هوشی است که ما نه‌تنها ارزش‌های موجود را با آن تشخیص می‌دهیم، بلکه با آن ارزش‌های جدیدی را خلاقانه کشف می‌کنیم. SQ وابسته به فرهنگ یا وابسته به ارزش نیست. از ارزش‌های موجود پیروی نمی‌کند؛ بلکه امکان داشتن ارزش‌ها را در ابتدا ایجاد می‌کند. توانایی است که افراد می‌توانند اعمال و زندگی خود را در یک زمینه گسترده‌تر، غنی‌تر و معنابخش قرار دهند.

 

پنج اصل هوش معنوی عبارت‌اند از:
1) کلید توسعه هوش معنوی، تنوع ارزش‌گذاری است.
2) هوش معنوی واقعیت را از چند بعد تعریف می‌کند.
3) آگاهی شامل راه‌های متعدد دانستن و فهم است.
4) افرادی که داری هوش معنوی بالاتری هستند، رابطه متمایزتری با دنیای اطراف خود دارند.
5) آیین‌ها وسیله‌ای برای هوش معنوی هستند.
به گفته زوهر، این هوش معنوی چیزی است که ما را قادر می‌سازد تا میلیون‌ها نقطه داده را که به‌طور مداوم دریافت می‌کنیم، بگیریم و پردازش کنیم و ما را قادر می‌سازد تا آن داده‌ها را در یک کل معنی‌دار سازماندهی کنیم.
هفت گام افزایش هوش معنوی عبارت است از: آگاهی، معنا، و ارزیابی (مراحل یک، دو، و سه) که بر خود ما متمرکز می‌شوند و چرایی آنچه ما انجام می‌دهیم (گام چهارم). این ما را قادر می‌سازد تا یک بررسی اجمالی از وضعیت (گام پنج) داشته باشیم و طرحی که ریخته‌ایم را عملی کنیم (گام 6)، و اثربخشی برای تحقق اهداف را توسعه دهیم (قدم هفتم).
هوش معنوی برای استفاده از تجربیات درونی شخصی برای بهبود توانایی و به‌سرعت به مدل‌های حرفه‌ای و روان‌شناختی برای دستیابی به موفقیت در زمینه‌های مختلف زندگی شخصی و حرفه‌ای تبدیل شدند. نتیجه توسعه بسیاری از آن‌ها، انواع کوچینگ بوده است که ازنظر محتوا، جمعیت و تخصص، و همچنین تعاریف متعددی از کوچینگ متمایز شده‌اند.

 

کوچینگ چیست؟
در حال حاضر رهبران دیگر نمی‌توانند فقط ستاره‌های استراتژیست باشند. آن‌ها همچنین باید بر درونیات خود مسلط باشند. این یکی از دلایلی است که برخی از قدرتمندترین مدیران اجرایی برخی از بزرگ‌ترین شرکت‌های جهانی بیش‌ازپیش به این کاهنان جدید بقای شرکت (مربیان) تکیه می‌کنند. اکنون اوج استفاده از مربیان شرکتی است که عملکرد مدیریتی رهبران را بهبود بخشد و/یا بر کمبودهای توسعه شخصی آن‌ها غلبه کند.
مربیان از طیف‌های گسترده آموزشی وارد این عرصه شده‌اند. دریافت‌کنندگان خدمات مربیگری عموماً افرادی که در یک زمینه خاص مشکل دارند، کسانی که به دنبال بهبود مهارت‌های رهبری هستند یا افراد حرفه‌ای غیر از مدیران اجرایی هستند.
ساده‌ترین تعریف از مربیگری (coaching)، نشان دادن و گسترش پتانسیل افراد به خودشان برای به حداکثر رساندن عملکردشان است.
کوچینگ حرفه‌ای اساساً به دلیل نیاز به یافتن معنا، ارزش‌ها و هدفی که افراد در زندگی‌های غنی، کامل و مادی خود گم شده‌اند، پدید آمد.
کوچینگ در مورد پرسیدن سؤالاتی است که به افراد کمک می‌کند تا بفهمند از زندگی چه می‌خواهند و برای چگونه رسیدن به آن‌ها راه‌هایی ارائه می‌کند تا برای خود، برای سازمان یا کسب‌وکارشان چیز جدیدی ایجاد کنند.
اصلی‌ترین تعاریف کوچینگ بر اساس فرضیات عدم وجود مشکلات جدی سلامت روان در مراجع است، این تصور که مشتری مدبر است، مایل به مشارکت در یافتن راه‌حل است، و اینکه مربیگری یک فعالیت متمرکز بر نتیجه که به دنبال تقویت یادگیری خود راهبر از طریق تعیین هدف مشترک، طوفان فکری و برنامه‌ریزی اقدام است. به‌این‌ترتیب مربیان به مشتریان کمک می‌کنند تا جنبه‌های زندگی شخصی و حرفه‌ای خود را ارتقا دهند.

 

کوچینگ چگونه از معنویت بهره می‌برد؟
کوچینگ حرفه‌ای به دلیل الهام گرفتن، نظریه‌ها، روش‌شناسی‌ها و تکنیک‌هایش، مدیون رشته روان‌شناسی است. از روان‌شناسی است که نظریه‌های خود را در مورد چگونگی یادگیری، رفتار و رشد افراد می‌گیرد. باتوجه‌به اینکه مربیگری در مورد تغییر، و در مورد اینکه چگونه ما چیزها را متفاوت انجام می‌دهیم و می‌بینیم، پس کوچینگ اجرایی ریشه‌های مشروعی در روان‌شناسی دارد.
گفتمان معنویت به دو صورت روان‌شناختی و معنوی توصیف می‌شود. این گفتمان در مورد معنویت نشان می‌دهد که مربیگری حرفه‌ای، یک مداخله درمانی ترکیبی که سنت‌های روان‌شناختی و معنوی را در هم می‌آمیزد، می‌تواند به‌عنوان یک تلاش روانی - معنوی توصیف شود.

هنگامی‌که مشتری با یک مربی ارتباط برقرار می‌کند، فرایند مشابه درمان رفتاری شناختی است که از مشتریان خواسته می‌شود تا اهدافی را تعیین کنند و سپس با سؤالاتی از آن‌ها خواسته می‌شود که قلب ایده‌هایی را که مانع موفقیت می‌شوند، برش دهند و تکالیفی برای آزمایش مهارت‌ها و حرکت روبه‌جلو طراحی می‌شود.
کوچینگ دو نفر هستند که با هم جمع می‌شوند تا با هم خلق کنند. یکی در تغییر مهارت دارد و دیگری در زندگی خود تخصص دارد. مسئله در اینجا در مورد نقش دانش تخصصی در مربیگری است، و اینکه چگونه دانش تخصصی می‌تواند به بهترین شکل در رابطه مربیگری استفاده شود. در اصل، این موضوع در مورد ایجاد تعادل مناسب بین تسهیل فرایند و ارائه محتوا یا اطلاعات است.
اگرچه کوچینگ اجرایی اغلب بر افزایش دانش یا مهارت مدیران متمرکز است، شامل کمک به مدیران اجرایی برای تغییر موضوع - هدف است. در بسیاری از موارد، این زمانی اتفاق می‌افتد که مربیان به مدیران کمک می‌کنند تا مفروضات پنهان آن‌ها را در مورد جهان بررسی کنند. مشتریان ممکن است در دیدن محدودیت‌ها و درک برخورد با جهان و آنچه آن‌ها به‌طور منسجم تجربه می‌کنند، مشکل داشته باشند. برای مربیان درک تغییر موضوع - هدف که نشان‌دهنده افزایش پیچیدگی است، مهم است. افزایش پیچیدگی می‌تواند شیوهٔ دید و برخورد مشتری با جهان را متزلزل کند و درنتیجه بر خودپنداره، روابط، اهداف و برنامه‌های مشتری تأثیر بگذارد.
معنویت در تعاملات مربیگری، خواه پذیرفته شود یا نه وجود دارد. گفتمان معنویت مربیان را قادر می‌سازد آنچه را که انجام می‌دهند نام ببرند و خود را به‌عنوان "مشاوران معنوی" ببینند که می‌توانند از فرایند پویایی که نشان‌دهنده منبع انگیزه، تمرکز، عزم و انعطاف است، بهره ببرند.

مشارکت رهبران کسب‌وکار (و کارمندان آن‌ها) در یک گفتمان معنوی که به آن‌ها کمک می‌کند تا عمیق‌ترین ارزش‌های خود را برای تعریف یک حس قوی از هدف و تعامل، به کار گیرند. ویژگی‌ها و شایستگی‌هایی که شرکت‌ها در رهبران خود به دنبال آن هستند، به‌عنوان منبع قدرتمند انگیزه، تمرکز، عزم، و انعطاف‌پذیری عمل می‌کند.
کوچینگ تحول‌آفرین: جستجوی معنا و ایجاد ارتباط معنادار با کل و نتیجه تحقیقات بین فرهنگی، فرا فردی و مطالعات معنوی و تلاش‌های یکپارچه است که با سؤالات اساسی: من کیستم؟ چرا من وجود دارم؟ شروع می‌شود. می‌تواند به‌عنوان نوعی مربیگری دیده شود که بر توسعه سطوح هوشیاری، حس اینکه یک فرد در هسته خود چه کسی است، باورها و فرضیات اساسی او در مورد اینکه او چه کسی است، چرا وجود دارد، و آنچه او هدف یا غایت می‌داند.

 

مربی‌های فرا فردی
مربی‌های فرا فردی به افراد کمک می‌کنند تا مسائل زندگی خود را با تسهیل فرایندی که آن‌ها را قادر می‌سازد تا خودسازی‌های محدودکننده و باورهای تضعیف‌کننده را به روش‌های کاملاً جدیدی برای بودن تبدیل کنند، حل کنند. از طریق کمک به مشتری برای یافتن احساس معنا و هدف، از رشد و تحول او حمایت می‌کنند؛ بنابراین، مربیگری فرا فردی به تسهیل پتانسیل یک فرد برای انتقال و تحول مربوط می‌شود. بااین‌حال، مطمئناً فقط «کوچینگ» منجر به چنین انتقال یا دگرگونی می‌شود.
مربیگری فرا فردی معنا، هدف، جهت‌گیری و مسئولیت‌ها را در نظر می‌گیرد، جایی که بر مشکلات به‌عنوان پله‌های ترقی شخص تمرکز می‌کند، جایی که زندگی به‌عنوان یک سفر تکاملی مجدداً برای رسیدن به هدف مورد بازبینی قرار می‌گیرد.
افزایش آگاهی مربیان از نقشی که معنویت در تعامل آن‌ها با مشتریان ایفا می‌کند و افزایش اثربخشی مربیگری با استقبال و ادغام معنویت در کوچینگ، به مرکز قدرت هم در درون مشتری و هم درون مربی نفوذ می‌کند. با اعتبار دادن به این هوش غیرمادی، مربیان می‌توانند به مشتریان در شنیدن پیام‌های قلبشان کمک کنند و از آن‌ها حمایت کنند تا اقداماتی را انجام دهند و تغییراتی را از آن نقطه قدرت درونی اعمال کنند.
در محافل کسب‌وکار، روان‌شناسی و توسعه رهبری، به‌طور گسترده پذیرفته شده است که ما در تلاش برای یادگیری و درک جهان و خودمان و ارتباط با مردم از دو نوع هوش رایج استفاده می‌کنیم: هوش شناختی یا فکری (IQ) و هوش هیجانی که گاهی از آن به‌عنوان هوش اجتماعی (EQ) یاد می‌شود. هوش معنوی که ما را قادر می‌سازد تا جهان خود را درک کنیم و معنا بسازیم، هوش دیگری است که امروزه موردتوجه قرار گرفته است و بسیاری از دانشمندان آن را در ارتباط نزدیک باهوش هیجانی می‌دانند.

هوش معنوی مانند هوش هیجانی قابل توسعه و تکرار است. اگر هوش معنوی قابل‌تغییر و تکرار باشد (اگر بتوان آن را توسعه داد و تکرار کرد) می‌توان ابزارهایی ایجاد کرد که مربیان حرفه‌ای می‌توانند از آن‌ها برای ارزیابی مشتریان خود و کمک به توسعه هوش معنوی آن‌ها استفاده کنند. ارزش‌های مبتنی بر بینش، توانایی یادگیری از تنوع و ناملایمات، ایجاد ارتباط، را ترکیب کنند تا مشتری به اعتقادات خود ایمان بیاورند و زندگی خود را دوباره چارچوب‌بندی کنند، زمینه‌های وسیع‌تر را ببینند، رهبری خدمتگزار را تمرین کنند، و شرایط کافی برای تغییر ایجاد کنند.

استفاده از تکنیک‌های معنوی در تعامل مربیگری به یادگیری عمیق‌تر کمک می‌کند که به نظر می‌رسد اثرات ماندگارتری بر رفتار نسبت به تعامل دارد. این یادگیری عمیق‌تر در رابطه‌ با توسعه آگاهی فرد اتفاق می‌افتد.
یادگیری هسته مرکزی مربیگری است. الگوی فعلی ما از یادگیری مبتنی بر سه اصل اصلی (فردگرایی، شکاف موضع --خواسته و عقل سلیم علمی) است که بر دیدگاه مدرن ما از خودمان به‌عنوان انسان حاکم است. برای مؤثر بودن کوچینگ، باید دیدگاه جدیدی از یادگیری اتخاذ شود که رویکردی هستی شناختی را در برمی‌گیرد که «روش‌های شناخت و یادگیری انسان را که سازنده انواع مصنوعات هستند، آشکار می‌کند» و رویکردی معرفت‌شناختی که دیدگاه ما را در مورد «چگونه می‌دانیم چه می‌دانیم» را گسترش می‌دهد. کوچینگ به‌عنوان کار انفرادی با یک رهبر با استفاده از محتوای کار و روشی که برای کمک به او در توسعه دیدگاه‌های جدید، راه‌های جدید معناسازی و راه‌های مؤثرتر برای قرار گرفتن در نقش رهبری است باعث می‌شود فرد، شرکت و کارمندان سود ببرند.

بر طبق نظریه راجرز واقعاً نمی‌توان به دیگری آموزش داد. در عوض، می‌توان با ایجاد فضایی که در آن تهدید برای دیگری به حداقل برسد، مشتری احساس امنیت و اعتماد و آزادی کند تا با ادراکات مختلف خود مواجه شود، یادگیری دیگران را تسهیل کرد.
درک اینکه یادگیری به نفع مشتری است، یک محیط امن و مهارت گوش دادن فعال همه آن چیزی است که اگر مشتری انگیزه یادگیری داشته باشد، ضروری است.

 

فلسفهٔ مربیگری حرفه‌ای
در فلسفهٔ مربیگری حرفه‌ای به‌شدت بر دو حوزه اصلی یادگیری یعنی افراد چگونه یاد می‌گیرند و یادگیری چیست، تأمل می‌کند. رویکرد آموزشی مربیگری، با یادگیرنده محوری (نیازها و خواسته‌های یادگیرنده در فرایند آموزش نقش اساسی دارند) و خودآموزی (یادگیرنده مسئول و درگیر آن هستند) مشخص می‌شود.
رابطه جاری بین مربی و کوچی فقط برای تحقق اهداف کوچی شکل می‌گیرد، بنابراین زندگی کوچی به‌صورت طبیعی نقطه تمرکز این رابطه است. کوچینگ یک رابطه نتیجه محور است؛ ولی هدف جریان سفر رسیدن به مقصد که افزایش بینش و آگاهی کوچی نسبت به خود و زندگی‌اش است را فراموش نمی‌کند.

کوچینگ فرایندی است که با بروز مشکل یا یک مسئله برای کوچی شروع می‌گردد. در این مرحله مربی با مهارت‌های تخصصی خود و گوش‌دادن فعال و پرسیدن سؤالات روشن ساز، کوچی را با مسئله اصلی و واقعی خودش روبرو می‌کند و یک دیدگاه وسیع‌تری نسبت به زندگی و مسائلش به کوچی می‌بخشد. در این مرحله کوچی با شناسایی خواسته و نیازهای اصلی خودش می‌تواند درک کند که هرکدام از این خواسته‌ها بر اساس کدامین ارزش والا شکل‌گرفته و چه معنایی برای او دارد و قرار است کدام بخش از زندگی او را تعالی ببخشد. کوچی با یافتن بینش وسیع‌تر می‌تواند چرایی انجام آنچه می‌خواهد را درک کرده و به انجام آن متعهد گردد. با دانستن واضح آنچه می‌خواهد، راه‌های ارزیابی تحقق خواسته‌ها را می‌تواند به‌راحتی مشخص کند.

با بازنگری و تعمق بر آنچه می‌خواهد و پی بردن به ارزش و معنای آن‌ها، کوچی می‌تواند هر آنچه او را از رسیدن به خواسته اصلی باز می‌دارد حذف یا تغییر دهد و یک برنامه عملی برای تحقق آن‌ها پیاده کرده و آن را با تعهد بسیار عملی کند و با هر بار تعمق و بازنگری می‌تواند این مسیر را توسعه و تکمیل کند.
با نگاهی به فرایند کوچینگ می‌توان به‌راحتی تشخیص داد که این فرایند بر گام‌های هفت‌گانه افزایش هوش معنوی (آگاهی، معنا، ارزیابی، چرایی، بررسی وضعیت، عمل کردن و اثربخشی) تطابق دارد.
پس مربیگری حرفه‌ای به‌نوعی مربیگری معنوی نیز تلقی می‌شود که به زندگی انسان‌ها معنا و هدف می‌بخشد و یک دید وسیع و همه‌جانبه را برای فرد به ارمغان می‌آورد.

 

کوچینگ حرفه‌ای دیدگاه ما را ذهنی می‌بیند نه عینی. عرفان و کوچینگ حرفه‌ای این باور را دارند که دیدگاه شخص تنها یک راه برای دیدن است، نه‌تنها راه، و نه حتی لزوماً حقیقت عینی.
ساده‌ترین نقشه راه مربیگری طیفی از آگاهی را در برمی‌گیرد که هم در دنیای درونی و هم در دنیای بیرونی عمل می‌کند؛ رویکرد یکپارچه که شامل بدن، ذهن و روح در خود، فرهنگ و طبیعت می‌شود.
"خود" به‌سادگی به دنیای درونی یا واقعیت‌های ذهنی اشاره دارد که می‌توان با درون‌نگری، مراقبه و خود اندیشی به آن‌ها دسترسی پیدا کرد. "فرهنگ" به دنیای ارزش‌های مشترک، درک متقابل و معانی مشترکی اشاره دارد که ممکن است افراد با هم تبادل‌نظر کنند. مانند زبان مشترک، علاقه به تجارت، عشق به موسیقی کلاسیک، یا هر معنا یا ارزش مشترک ... و «طبیعت» به دنیای بیرونی واقعیات، محیط‌ها و رویدادهای عینی، طبیعت انسان و محصولات و مصنوعات آن اشاره دارد که می‌توان با علوم طبیعی مانند نظریه سیستم‌ها و نظریه پیچیدگی با آن‌ها برخورد کرد.

مربیان حرفه‌ای به مشتریان کمک می‌کنند تا ببینند داستان زندگی خودشان چگونه اجرا می‌شود. مشتریان تشویق می‌شوند تا داده‌هایی را که به آن‌ها دسترسی دارند بررسی کنند. به‌دقت نگاه می‌کنند که چگونه آن داده‌ها را از طریق حواس، ارزش‌ها و تجربیات گذشته خود فیلتر می‌کنند. درک کنند که چگونه داستان خود را در مورد آن داده‌ها ایجاد می‌کنند. مفروضات و نتیجه‌گیری‌هایی را که از آن داده‌هایی می‌گیرند که آن‌ها را به قضاوت‌هایشان هدایت می‌کند، زیر سؤال می‌برند. کوچینگ سعی می‌کند به مشتریان کمک کند که جهان‌بینی خود را به‌عنوان داستانی که درباره واقعیت‌ها ساخته‌اند ببینند تا یک واقعیت عینی. اگر جهان‌بینی را بتوان به‌عنوان داستانی در مورد آنچه مشتری دارد در نظر گرفته، مشاهده کرد سپس این امکان وجود دارد که مشتریان بتوانند داستان‌های خود را تغییر دهند و نسخه‌های دیگری از آن داستان‌ها را به وجود آورند که گزینه‌های مختلفی برای آن‌ها ایجاد می‌کند. این امر دور زدن نقاط کور در آگاهی فرد است که مانع پیشرفت وی می‌شود.

فرایند سه مرحله‌ای وجود دارد که مردم را تبدیل به رهبران اصیل می‌کند. و این مراحل در مربیگری حرفه‌ای و افزایش معنویت یکسان می‌باشند.
اول و مهم‌تر از همه، آن‌ها داستان زندگی خود را به‌گونه‌ای تنظیم می‌کنند که به آن‌ها امکان می‌دهد خود را نه به‌عنوان ناظر منفعل زندگی خود، بلکه به‌عنوان افرادی ببینند که می‌توانند از تجربیات خود خودآگاهی ایجاد کنند.
ثانیاً آن‌ها با به‌کاربردن ارزش‌ها و اصول خود بر اساس آن آگاهی عمل می‌کنند.
 و سوم، آن‌ها یک تیم پشتیبانی قوی را در اطراف خود نگه می‌دارند و اطمینان حاصل می‌کنند که زندگی یکپارچه و پایه‌ای دارند.
سفر به رهبری معتبر با درک داستان زندگی شما آغاز می‌شود. داستان زندگی شما زمینه تجربیات شما را فراهم می‌کند، و از طریق آن، می‌توانید الهام‌بخشی و تأثیرگذاری در جهان را بیابید.

 

نتیجه‌گیری
ازآنجایی‌که هیچ دونفری شبیه هم نیستند، یک مربی واقعاً نمی‌تواند از یک شیوه برای ایجاد تغییر استفاده کند؛
یکی از عناصر کلیدی مربیگری آگاهی است. این آگاهی به معنای درک صحیح از خود، محیط، طبیعت و جهان به‌طورکلی است. این آگاهی بر باورها و فرضیات شما از جهان تأثیر گذاشته و مبنای تفکر و رفتار شما است.
این دیدگاه به خود، جهان و طبیعت یعنی معنویت و معنویت جزئی از آگاهی است. پس می‌توان در نظر داشت که معنویت جزئی از کلید مربیگری است.

نویسنده: سرکار خانم فریبا رحیمیان زاده طالخونچه از دانش پذیران دوره چهارم تربیت کوچ حرفه‌ای کسب و کار ویدان

نظرات کاربران

ارسال نظر
شما هم دیدگاه، تجربه یا سوالتان را بنویسید