مدیریت انتظارات در رابطه مربی و مشتری

  • 1 سال پیش
  • کوچینگ حرفه ای
  • 2 دیدگاه
  • 220
مدیریت انتظارات در رابطه مربی و مشتری

مدیریت انتظارات در رابطه مربی و مشتری


مدیریت و کنترل انتظارات یک گام مهم در آموزش فردی است، به خصوص اگر رابطه شما با مشتری تا حدی آنلاین باشد. شما باید زمینه را فراهم کنید تا به مشتریان خود بفهمانید که برای کمک به آنها و برقراری ارتباط با آنها جدی هستید.
چک‌لیست زیر به شما کمک می‌کند تا اطمینان حاصل کنید که مشتریان شما واقعاً متعهد به کسب نتایج باتوجه‌به توصیه‌های شما هستند:
1.    اجازه بگیرید که مربی آنها باشید و در صورت لزوم آن‌ها را تنبیه کنید. 
2.    مشتریان خود را وادار کنید که متعهد شوند که تلاش کنند؛ زیرا سلامت و زندگی آنها در خطر است.
3.    به مشتریان خود اجازه دهید بدانند که شما تنها در صورتی قادر به حمایت از آنها هستید که بتوانند تعهد بالایی از خود نشان دهند.
4.    بااین‌حال، به آنها بگویید که شما شریک و دوستشان در این راه هستید و آنها باید به شما اعتماد کنند. برایشان روشن کنید که از با آغوش باز از آن‌ها، به‌ویژه اگر مشکلی وجود دارد، استقبال می‌کنید.


نقطه شروع مشتری را کشف کنید


سپس، با استفاده از طرح زیر به مشتریان خود کمک کنید تا نقطه شروع خود را پیدا کنند. برای آنها مهم است که قبل از اینکه بخواهید برایشان هدف نهایی تعیین کنید، بدانند کجا هستند.
برای رسیدن به وزن ایده‌آل 5 مرحله مختلف وجود دارد:
•    مرحله 1: غیرفعال [% چربی بدن بالا]
•    مرحله 2: فعال [کاهش وزن مداوم]
•    مرحله 3: سالم [وزن سالم یا BMI]
•    مرحله 4: تناسب‌اندام [با لباس‌های تنگ خوب به نظر برسید]
•    مرحله 5: بسیار مناسب [بدون لباس هم خوب به نظر برسید]
  شما می‌توانید از این طرح برای شناسایی نقطه شروع مخاطب خود استفاده کنید و با مشتری خود کار کنید تا بفهمید که او می‌خواهد به کدام مرحله برسد و این فرایند چقدر طول می‌کشد. اهداف هوشمند را به نقاط کوچک تقسیم کنید تا مشتریان خود را باانگیزه نگه دارید و در این راه پیروزی‌های کوچکی را جشن بگیرید.


 تعیین هدف یا شفاف‌سازی


ممکن است اکثر مشتریانی که ملاقات می‌کنید، اهداف ضعیفی داشته باشند (اگر اصلاً هدفی داشته باشند). شاید آنها بگویند که می‌خواهند «وزن کم کنند»، «عضلات را تقویت کنند»، «وزن اضافه کنند» و غیره. از طرف دیگر، ممکن است آنها از بدن خود ناراضی باشند و بخواهند آنها را تغییر دهند، اما دقیقاً معنی آن را بیان نکرده‌اند.


دلیل چیست؟
آنها علاوه بر اینکه در بیان اهداف خود مشکل دارند، ممکن است با دلایلی که در ورای اهدافشان وجود دارد نیز دست‌وپنجه نرم کنند.
به‌عنوان‌مثال، یکی از مشتریان قبلی من مادر 2 فرزند بود که در اوایل 30 سالگی قرار داشت که بیش از 40 کیلوگرم در طول بارداری خود وزن اضافه کرده بود. او مدام در مورد اینکه می‌خواهد وزن کم کند و خوب به نظر برسد صحبت می‌کرد، اما در یکی از صحبت‌ها، به طور اتفاقی اشاره کرد که دلیل اینکه می‌خواهد وزن کم کند این است که می‌خواهد دوباره برای همسرش جذاب باشد. این دلیل عمیق، احساسی و معنی‌داری بود که او برای تناسب‌اندام خود داشت!
هنگامی که انگیزه‌های واقعی او را کشف کردیم، حفظ انگیزه او برای من از طریق یادآوری انگیزه‌های واقعی‌اش بسیار آسان‌تر شد. من به‌شدت توصیه می‌کنم شما هم همین کار را انجام دهید!


 اهداف هوشمند


همه اهداف باید هوشمند باشند، تعریف اهداف به‌صورت مبهم، دلیل شکست بسیاری از مشتریان ما در رسیدن به اهداف خودشان است.
خاص: دقیقاً آنچه را که می‌خواهند انجام دهند بیان کنند.
قابل‌اندازه‌گیری: دستیابی یا عدم دستیابی به اهداف را چگونه اندازه‌گیری می‌کنید؟
قابل دستیابی: آیا این هدف در حد توانایی‌های آنهاست؟
مرتبط: آیا با اهداف و اولویت‌های آنها در زندگی همسو است؟
محدود به زمان: زمانی را برای تکمیل به‌موقع آن تعیین کنید.


علاوه بر این، اطمینان حاصل کنید که مشتریان شما اهداف خود را یادداشت کرده و آن را در مکانی مهم در خانه یا محل کار خود قرار می‌دهند تا انگیزه‌شان حفظ شود.
در نهایت، برای شما به‌عنوان یک آموزگار یا مربی زندگی ضروری است که درک عمیقی از نقطه شروع مشتری خود داشته باشید و به آنها کمک کنید تا اهداف هوشمند را تعیین کنند، به‌طوری‌که برنامه‌های شما سریعاً نتیجه‌بخش باشد.
منبع
 

نظرات کاربران

ارسال نظر
شما هم دیدگاه، تجربه یا سوالتان را بنویسید