نگاهی از دریچهی NLP به تغییر و رشد فردی
- علی اکبر اسداللهی
- 7 ساعت پیش
- مقالههای کوچها
- 9
مقدمهی داستانی: (شیر، عقاب و اسب)
روزی روزگاری، در دشت پهناوری، شیری زندگی میکرد که سالها پادشاه جنگل بود، اما با گذر زمان، احساس کرد دیگر نیروی گذشته را ندارد. غرشش ضعیف شده بود و از شکار میترسید.
روزی در کنار چشمهای، عقابی را دید که از بالای کوه پایین آمده بود تا آب بنوشد. شیر گفت:
– ای عقاب، تو همیشه در اوج پرواز میکنی. راز قدرتت چیست؟
عقاب لبخند زد و گفت:
– من قدرت را از زاویه دیدم میگیرم، نه از بالهایم. وقتی از بالا نگاه میکنی، راهها روشنترند.
در همین هنگام، اسبی از راه رسید که آزادانه در دشت میدوید. شیر با حسرت گفت:
– ای اسب، تو چطور اینقدر سبک و رها میدوی؟
اسب گفت:
– من هر بار که زمین میخورم، خاک را تکان میدهم و باز میدوم. نگاهی تازه، نیروی تازه میآورد.
شیر آن شب، با خود اندیشید:
(شاید قدرت واقعی در درون من است، نه در پنجهها و نه در غرّش. فقط باید زاویه دیدم را عوض کنم و دوباره خودم را بازنویسی کنم).
و این، آغاز سفر شیر برای شناخت ذهن، احساس و رفتار خودش بود — همان سفری که ما در کوچینگ تلفیقی و NLP تجربه میکنیم.
کوچینگ تلفیقی با روانشناسی؛ نگاهی از دریچه NLP به تغییر و رشد فردی
مقدمه
در دنیای پرشتاب امروز، انسانها بیش از هر زمان دیگری نیازمند خودشناسی، هدفمندی و رشد ذهنیاند. کوچینگ و روانشناسی هر دو ابزارهایی ارزشمند برای درک و توسعه ظرفیتهای انسان هستند. اما وقتی این دو رویکرد با فلسفه و تکنیکهای NLP (Neuro-Linguistic Programming – برنامهریزی عصبی-زبانی) ترکیب میشوند، نتیجه فرایندی قدرتمند و عمیق برای تحول پایدار در ذهن و رفتار است.
کوچینگ تلفیقی با روانشناسی بر مبنای درک عمیق از ذهن، احساس و رفتار انسان استوار است؛ NLP نیز به ما کمک میکند زبان ذهن را بشناسیم و الگوهای ذهنیمان را بازنویسی کنیم. در این مقاله کارگاهی، با نگاهی کاربردی و تمرینمحور به این تلفیق میپردازیم تا بتوانی ابزارهایی ملموس برای رشد خود و دیگران در اختیار داشته باشی.
بخش اول: کوچینگ و روانشناسی – دو مسیر همافزا
روانشناسی به دنبال درمان گذشته است، در حالی که کوچینگ به ساخت آینده میاندیشد. اما در عمل، این دو حوزه همپوشانی بسیاری دارند.
در کوچینگ تلفیقی، ما از روانشناسی برای درک عمیقتر هیجانات، باورها و مکانیسمهای ذهن استفاده میکنیم، و سپس از رویکرد کوچینگ برای حرکت به سوی هدف، اقدام و تغییر بهره میگیریم.
در جلسات کوچینگ تلفیقی؛ کوچ نقش راهنما را دارد، نه درمانگر. او فرد را در مسیر آگاهی از افکار، احساسات و رفتارها یاری میکند تا خودش راهحل را کشف کند.
اما آنچه این مسیر را سریعتر و اثربخشتر میسازد، استفاده از ابزارهای NLP است.
بخش دوم: NLP چیست و چرا در کوچینگ مؤثر است؟
NLP در دهه ۱۹۷۰ توسط ریچارد بندلر و جان گریندر بنیانگذاری شد و بر این ایده استوار است که زبان، ذهن و رفتار سه مؤلفهای هستند که میتوان با درک و تغییر الگوهایشان، به نتایج جدیدی در زندگی رسید.
در کوچینگ، NLP کمک میکند تا:
- زبان درونی مراجع (Coachee) بهتر شناسایی شود.
- الگوهای محدودکنندهی فکری و احساسی آشکار و بازنویسی شوند.
- ارتباط مؤثرتر و همدلانهتری بین کوچ و مراجع شکل بگیرد.
- رفتارهای مطلوب به سطح ناخودآگاه منتقل شوند.
یکی از باورهای کلیدی NLP این است که:
«اگر کسی میتواند کاری را انجام دهد، پس میتوان الگویی از او ساخت و آن را بازآفرینی کرد»
این دیدگاه، کوچینگ را از گفتوگویی ساده به فرایندی مدلسازی از موفقیت تبدیل میکند.
بخش سوم: تکنیکهای کاربردی NLP در کوچینگ
در ادامه چند تمرین کارگاهی ساده اما بسیار مؤثر از NLP را معرفی میکنیم که میتوانند در جلسات کوچینگ تلفیقی مورد استفاده قرار گیرند:
۱. تمرین تغییر حالت ذهنی(State Change)
زمانی که مراجع در وضعیت ذهنی منفی قرار دارد، ابتدا باید به او کمک کنیم تا حالت احساسیاش را تغییر دهد.
روش:
- از او بخواه لحظهای به وضعیتی فکر کند که در آن احساس قدرت و آرامش داشته است.
- سپس از او بخواه موقعیت بدن، تنفس و نگاهش را مثل آن لحظه تنظیم کند.
- حالا از او بپرس: «در این وضعیت، اگر به چالش فعلی نگاه کنی، چه تغییری احساس میکنی؟»
این تمرین ساده باعث تغییر مسیر توجه مغز از واکنش به انتخاب میشود.
۲. تمرین بازچسبانی (Reframing)
بازچسبانی به معنای تغییر معنای ذهنی یک تجربه است.
کوچ با استفاده از سؤالات، به مراجع کمک میکند موقعیت را از زاویهای متفاوت ببیند.
نمونه گفتوگو:
- مراجع: "من همیشه شکست میخورم."
- کوچ: "جالبه... اگه قرار بود این شکستها پیامی برای رشد تو داشته باشن، اون پیام چی میتونست باشه؟"
با تغییر چارچوب معنا، احساس ناتوانی به فرصت یادگیری تبدیل میشود.
۳. تمرین لنگرگذاری (Anchoring)
در NLP، لنگرگذاری یعنی اتصال یک احساس مثبت به محرک خاصی تا بتوان در مواقع لازم آن احساس را فراخواند.
تمرین ساده:
- از مراجع بخواه لحظهای از اعتمادبهنفس بالا را بهیاد بیاورد.
- در اوج احساس، از او بخواه دستش را مشت کند یا به نقطهای از بدنش لمس کند.
- این حرکت، لنگر احساس مثبت میشود.
در جلسات بعد، با تکرار همین حرکت، ذهن آن احساس را بهصورت خودکار فعال میکند.
بخش چهارم: نقش باورها در کوچینگ تلفیقی
در NLP گفته میشود:
"نقشه ذهنی ما، خود واقعیت نیست."
یعنی هر فرد دنیا را از طریق فیلتر باورهای خود میبیند. بسیاری از مراجعان کوچینگ، نه به دلیل نداشتن هدف، بلکه بهخاطر باورهای محدودکننده متوقف میشوند.
مثال تمرین باور:
- از مراجع بخواه یکی از باورهای محدودکنندهاش را بنویسد (مثلاً: «من برای موفقیت کافی نیستم»).
- سپس از او بپرس:
- آیا این باور همیشه درست بوده؟
- اگر این باور وجود نداشت، چه انتخابهایی میکردی؟
- در نهایت از او بخواه با جملهای توانمندتر آن را بازنویسی کند (مثلاً: «من هر روز در حال رشد و یادگیریام»).
این تمرین باعث بازنویسی مسیرهای عصبی قدیمی و ایجاد فضای ذهنی جدید میشود.
بخش پنجم: کوچینگ تلفیقی در عمل
در کوچینگ تلفیقی با NLP، کوچ در نقش «تسهیلگر تغییر» ظاهر میشود.
او با تلفیق رویکردهای شناختی-رفتاری، هیجانی و زبانی، به مراجع کمک میکند تا الگوهای ناخودآگاه خود را آشکار کرده و مجدداً طراحی کند.
در عمل، یک جلسه کوچینگ تلفیقی میتواند شامل مراحل زیر باشد:
- ایجاد ارتباط و همافزایی (Rapport)
- شفافسازی هدف
- کشف باورها و احساسات پنهان
- بهکارگیری تکنیکهای NLP برای بازسازی معنا
- طراحی اقدام (Action Plan) و لنگرگذاری موفقیت
این فرآیند، ترکیبی از روانشناسی مثبتگرا، شناختدرمانی و برنامهریزی عصبی–زبانی است؛ یعنی هم به احساسات توجه دارد و هم به عمل.
بخش ششم: جمعبندی
کوچینگ تلفیقی با روانشناسی و NLP، مسیری میان ذهن و عمل است؛ از درک عمیق روان تا تغییر الگوهای زبانی و رفتاری.
در این مسیر، کوچ نقش آینهای را دارد که به مراجع کمک میکند تصویر تازهای از خود ببیند و گاهی چراغ راه و روشن کننده مسیر در تاریکی که کوچی توان دیدن و مشاهده را ندارد یا کمتر آگاه است.
با تمرینهای NLP میتوان ذهن را از «الگوهای کهنه» به سمت «امکانهای نو» هدایت کرد.
به یاد داشته باش:
«کوچینگ تنها گفتوگو نیست؛ فرایند خلق آگاهی و انتخاب است.»
اگر میخواهی این رویکرد را تجربه کنی، پیشنهاد میشود در روزهای آینده این سه تمرین را تکرار کنی:
- تغییر حالت ذهنی در شرایط چالشبرانگیز
- بازچسبانی موقعیتهای منفی
- لنگرگذاری احساسات مثبت
با استمرار و تکرار و تمرین هوشمندانه و با تیزحسی و بکارگیری شهود قدرتمند ، مغز یاد میگیرد مسیرهای جدیدی بسازد و همین، آغاز واقعی تغییر است.... (در واقع تغییر سیم کشی مغزی و ساختن مسیر عصبی جدید)